حسین سالار قلبها
در میان همه ی قول و قرارها وعهد و پیمان های جمعی و علنی که رزمندگان به مناسبت های مختلف بین خودشان داشتند و می نوشتند، نوع خاص تری هم بود و آن، عهد با خود وخدای خود بود به صورت مکتوب و مضبوط. یعنی یک نفر می آمد با خود و خدای خود قرار و مداری می گذاشت ومفاد آن را به دلخواه می نوشت و امضا می کرد.
بعضی از این عهدنامه ها بعد از مجروح شدن یا به شهادت رسیدن شخص، پیدا می شد وآن قدر معلوم بود که بین شهید وخدای او قرار و مداری بوده است. ازاین قبیل بود عهدی که اشخاص درمنطقه با خودشان می کردند و اگر از آن سخنی به میان نمی آوردند ودرعمل وحضور جمع مجبور نمی شدند بروزش بدهند، چگونگی اش مثل عهد بنده با خدا مکتوم بود و دور ازدسترس.
این عهدها، که عموماً عهد تربیت و ترک مذموم بود، با مشاهده ی منطقه ومقایسه ی آن با عرف وعادات پیشین شخص درشهر ایجاد می شد و فاصله ای که موقع ازبین بردنش بود؛ از مسائل صوری مثل ترک حرف لغو، لخت نشدن در انظار، پا دراز نکردن درجمع وترک سیگار گرفته تا امور نهانی تر نفسانی که در باریک بینیه ها به دست می آمد؛ در آن حد از پای بندی که اگر عهد داشتند درحضور کسی عریان نشـوند با لبـاس آب تـنی می کردند.
نوشته شده در شنبه 91 فروردین 12ساعت
ساعت 10:54 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید
By Ashoora.ir & Night Skin